عصرفارس رمان
عصرفارس رمان
دانلود رمان خلافکار متجاوز زهرا

دانلود رمان خلافکار متجاوز زهرا رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان خلافکار متجاوز از زهرا با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

با بغض نالیدم: _من دیگه دوستت ندارم فهمیدنش چرا انقدر سخته برات؟ سه سال به پات موندم که یکم تغییر کنی اما هیچ تغییری نکردی… وضعتو ببین!.. پشت هم بهم دروغ میگی، تو یه قاتلی! زیرلب غرید: _نکنه بخاطر اون دکتر عوضی داری منو میپیچونی؟ همون سگ صفتی که پنج بار اومد خواستگاریت جواب رد شنید ولی ولت نمیکنه! نکنه با اون میپری؟ بخاطر اون داری منو رد میکنی؟ با گریه گفتم _آرمان به خودت بیا.. داری چیکار میکنی؟! بس کن داری می ترسونیم!

خلاصه رمان خلافکار متجاوز

صدای چرخش کلید رو حس کردم. بغض کرده دستی به صورتم کشیدم و یواش یواش به سمت در رفتم. دستگیره رو پایین بالا کردم اما قفل بود. هراسون به سمت پنجره رفتم. از پنجره بزرگ اتاق به بیرون نگاه کردم. این عمارت رو مثل کف دستم میشناختم. فاصله ی خیلی کمی با زمین داشت. به راحتی میتونستم از پنجره برم.. از تو کمد یه هودی سفیدرنگ بیرون کشیدم. لباس خوابم رو با هودی عوض کردم، کلاه هودی رو روی سرم گذاشتم و شلواری از تو کشو برداشتم. شلوارو هم پام کردم و پنجره رو باز کردم به سختی از پنجره پایین پریدم. چهار تا نگهبان جلوی در عمارت ایستاده بودند.

سعی کردم عادی رفتار کنم، مثل همیشه.. به سمت در رفتم هر چهارتاشون با دیدنم سلام دادن. لبخند مصنوعی زدم و خواستم از در خارج بشم که سلیمان، اونی که از همه هیکلی تر بود جلوم ایستاد و گفت _خانم متاسفیم، آقا گفتن اجازه ندارید عمارت رو ترک کنید. اخمی کردم و گفتم: _از سر راهم بکش کنار. سرش رو پایین انداخت و گفت: _بهتره برگردید به داخل عمارت. عصبی پوزخندی زدم و با جدیت گفتم: _شوخیت گرفته؟ تو روی من وایمیسی؟ بزار ببینم جلوی آرمانم انقدر زبون داری! آرمان خودش بهم اجازه داده که میتونم عمارترو ترک کنم. بزار ببینیم وقتی بشنوه نزاشتی برم و منو

معطل کردی چیکار قراره بکنی. دستم رو جلوش دراز کردم و گفتم: _گوشیتو بده می خوام بهش زنگ بزنم حوصله ندارم برگردم عمارت. وقتی جدیتم رو دید با تردید به نگهبان کناریش نگاه کرد مثل سگ از آرمان میترسیدن. سلیمان با تعلل از جلوی راهم کنار رفت و گفت: _معذرت میخوام خانم. بدون اینکه حرفی بزنم از عمارت خارج شدم. کمی که از عمارت دور شدم شروع کردم به دوییدن. نه کیف پولم همراهم بود نه گوشیم. هوا هم خیلی سرد بود و بارون شروع به باریدن کرده بود.. این طرفا تاکسی پیدا نمیشد. عمارت یه جای خیلی پرتی بود.. لعنتی.. چیکار میخواستم بکنم.. همینطوری به راهم ادامه دادم…

دانلود رمان خلافکار متجاوز زهرا رایگان pdf بدون سانسور

  • مدیر
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان قاصدک پرو مهین عبدی pdf دانلود رمان همخونه اجباری ناشناس pdf دانلود رمان من و آن من دیگر (گان دوم) مهسا حسینی (مهرسا) pdf دانلود رمان گذشته ام را یاد برد اعظم فهیمی pdf دانلود رمان فرش قرمز هاله بخت یار pdf دانلود رمان پسران بد (جلد اول) sober pdf دانلود رمان قرص آرامبخش (جلد دوم) دریا دلنو دریا دلنو pdf دانلود رمان بی هیچ دردان سامان شکیبا pdf دانلود رمان بگشت به خوشبختی گشت به خوشبختی فهیمه رحیمی pdf دانلود رمان مه آلود الن الن دادخواه pdf دانلود رمان شکلات تلخ هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان شور عشق مریم پیروند pdf دانلود رمان فارق التحصیل samira pdf دانلود رمان تا کجا با منی رفیق فاطمه پور وکیلی pdf دانلود رمان جانا مطهره حیدری pdf دانلود رمان در دست تعمیر هانیه عصمتی pdf دانلود رمان پشتم باش زهرا حاجی لو pdf دانلود رمان بوف کور صادق هدایت pdf دانلود رمان سهم من پرینوش صنیعی pdf دانلود رمان دل من دل تو rain_girl80 pdf دانلود رمان عروس استاد (جلد دوم) ترنم pdf دانلود رمان پیله تنیدم به سکوت هانیه وطن خواه pdf دانلود رمان حریص مژگان فخار pdf دانلود رمان پای دردها مانده ام دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی pdf دانلود رمان ساعت دلتنگی سیمین شیردل pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 231 نوشته
  • 0 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " عصرفارس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.