عصرفارس رمان
عصرفارس رمان
دانلود رمان گودال مبینا

دانلود رمان گودال مبینا pdf بدون سانسور

دانلود رمان گودال از مبینا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سلنا تک فرزند خانواده ی پناهی بعد از ورود رادان مولایی زندگیش به یکباره نابود میشه… رادان مولایی پسر بسیار خشن و کینه ای تصمیم به گرفتن انتقام میگیره انتقام مرگ پدرو مادرش انتقام از دختر بی گناهی ک باید تقاص کاره پدرشو پس بده.. اتفاقات هیجانی خشن و ناگواری ک برای سلنا می افته احساسات اون رو خورد می‌کنه، می‌شکنه و داغون میشه…

خلاصه رمان گودال

امروز قراره ارشیا با خانوادش بیاد خاستگاریم. خودم روم نمیشد که به مامانو بابام بگم خود مامانو باباعه ارشیا گفتنو مامانو بابامم با روی باز پذیرفتن. خیلی استرس داشتم. اوووف قرار شد ساعت ۸ بیان. ساعت ۴.تو تمیز کردن خونه به مامان کمک کردمو رفتم اتاقم لباسامو آماده کردمو حولمو برداشتم رفتم حموم سریع خودم شستمو رفتم بیرون. بعد از لباس پوشیدن رفتم روبه روی ایینه و موهامو خشک کردمو یه حالت بهشون دادم یه ارایش ملیح کردمو رفتم سروقت کمدم، حالاچی بپوشم. چشم به لباسی خورد که باباواسم خریده بود. لباس قرمز بلند تا روی زانو و از یقش به زنجیر داشت و با مروارید

خوشگل شده بود با یه شلوار پارچه ای قرمز با صندل قرمزو روسری قرمز. رفتم پایین ساعت ۵۵ : ۷ دقیقه بود وای خدایا اون پنج دقیقه گذشتو صدای ایفون زده شد. یا ابوالفضل… مامانم میگفت برو تو اشپز خونه ولی آخه مگه من تا حالا ندیده بودمش. در رو باز کردم اول مادرش وارد شد و هنوز هیچی نشده عروسم عروسم کرد.بعد خواهرش و بعدم باباش اخرم خودش. وای چه خوشگل شده بود یه کت شلوار خوش دوخت مشکى. موهاشو عقب داده بود و فقط به تاره موی بلند روپیشونیش بود. دسته گلو شیرینی و ازش گرفتم نزدیک شدو گفت: سلام- خانوم لپ لبوی خودم. وای خاک برسرم

بازم سرخو سفید شدم. یه سلام کردمو شیرینی رو بردم تو اشپزخونه مامان گفت: چایی ببرم ده بار ریختم تا رنگ البالو شدو رفتم بیرون. وای این جدیده که تو این شرایط قرار میگیرم. خدایا. دستام میلرزید و سینی چایی هم همینطور. یه نفس عمیق کشیدمو رفتم تو پذیرایی چاییو به بابا و مامانو شیدا (خواهرارشیا) تعارف کردم چشم به چشش خورد دستو پام بندری میزد چشام تا سیاهی رفتو… روز بد نبینید هر سه تا چایی ریخت رو پاش اول که ریخت منو نگاه کرد و از دهنشو باصدا قورت داد و بعدش که دیگه فهمید سوخت هی میگفتم سوختم سوختم مثل اسفند روی اتیش خب چاییا داغ بود دیگه…

دانلود رمان گودال مبینا pdf بدون سانسور

  • مدیر
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان قاصدک پرو مهین عبدی pdf دانلود رمان همخونه اجباری ناشناس pdf دانلود رمان من و آن من دیگر (گان دوم) مهسا حسینی (مهرسا) pdf دانلود رمان گذشته ام را یاد برد اعظم فهیمی pdf دانلود رمان فرش قرمز هاله بخت یار pdf دانلود رمان پسران بد (جلد اول) sober pdf دانلود رمان قرص آرامبخش (جلد دوم) دریا دلنو دریا دلنو pdf دانلود رمان بی هیچ دردان سامان شکیبا pdf دانلود رمان بگشت به خوشبختی گشت به خوشبختی فهیمه رحیمی pdf دانلود رمان مه آلود الن الن دادخواه pdf دانلود رمان شکلات تلخ هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان شور عشق مریم پیروند pdf دانلود رمان فارق التحصیل samira pdf دانلود رمان تا کجا با منی رفیق فاطمه پور وکیلی pdf دانلود رمان جانا مطهره حیدری pdf دانلود رمان در دست تعمیر هانیه عصمتی pdf دانلود رمان پشتم باش زهرا حاجی لو pdf دانلود رمان بوف کور صادق هدایت pdf دانلود رمان سهم من پرینوش صنیعی pdf دانلود رمان دل من دل تو rain_girl80 pdf دانلود رمان عروس استاد (جلد دوم) ترنم pdf دانلود رمان پیله تنیدم به سکوت هانیه وطن خواه pdf دانلود رمان حریص مژگان فخار pdf دانلود رمان پای دردها مانده ام دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی pdf دانلود رمان ساعت دلتنگی سیمین شیردل pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 231 نوشته
  • 0 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " عصرفارس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.