خلاصه کتاب:
سرب” داستان زندگی مهتاست. دختر خوشبختی که نامزدی عاشق و وفادار داره با دوستانی که به او عشق میورزند. ولی با یک تصادف به کما میره و دریچۀ جدیدی از زندگی بر روی او گشوده میشه. مهتا ۴۰ روز فرصت داره تا ۵ قطره اشک رو جمع کنه و به زندگی برگرده…
خلاصه کتاب:
طنین مهماندار هواپیما و دختر یک پولدار ورشکسته با خودکشی پدر، دنبال عامل ورشکستگی پدر می گردد که متوجه می شود شریک جدید پدرش (معینی فر) با کلاهبرداری نه تنها پدرش را نابود کرده که میراث خانوادگی آنها که چند کتاب عتیقه است در اختیار گرفته است. اینجاست که طنین برای گرفتن انتقام و باز پس گرفتن کتب عتیقه به عنوان خدمتکار وارد خانه معینی فر می شود که سه پسر دارد و با وجود تحمل آزار و اذیت های فراوان پسر کوچک معینی فر….
خلاصه کتاب:
مثل همهی آبهای ریخته که دیگر برنمیگردند، مثل همهی تیرهایی که از کمان رها شدهاند، رها شو سمت من…! عقاب بیپری شدهام که دستش کوتاهست برای رسیدن به تو! اینبار… تو بیا و بمان و دیگر برنگرد…
خلاصه کتاب:
روز ها میگذرن و من با خیال بی تو بودن زندگی میکنم. غرق در زندگی می شوم و انگار که نه انگار تویی وجود داشت. صدای مردم پر کرده است ذهنم را. دروغ ها در ذهنم کناره میگیرد و من درونم می شکند. گله دارم از هرکه می دانست و نمی دانست. از زمین و آسمان. از دریا و خشکی. از اینکه دروغ ها به خود اجازه ی نمایان شدن دادند. زندگی سخت شد با حقیقت. با حقیقتی که من را شکست. اما نسیمی که به سویم آمد حال خرابم را دگرگون کرد. ای نسیم زندگیم بمانو من را از نو بساز. نگذار تا حقیقت زندگی من را از ریشه بسوزاند...
دانلود رمان سراب بود من بودم و غم سمیه. ح pdf بدون سانسوردانلود رمان سراب بود من بودم و غم از سمیه. ح با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیمموضوع رمان :دانلود رمان سراب بود من بودم و غم سمیه. ح pdf بدون سانسور
خلاصه کتاب:
شیپور فرشته روایتگر قصهی دختری شیرازیتبار و روانشناس، به نام سرمهراد است که برای تکمیل پایاننامه تهران میآید، شهری که همیشه مورد تنفر عجیب پدرش بوده . پس از ورود به تهران، با زنی آشنا میشود که دچار اختلالات عمیق روانیست، به طوری که نه با کسی ارتباط میگیرد و نه دیگر حتی خانوادهاش را میشناسد البته به جز پسر ارشدش شاهان! و طی همین اختلال با هیچ پزشکی همراهی نمی کند تا زمانی که سرمه را که کارآموز، روانشناسی بنام شده بود، میبیند و طی یک اتفاق نادر تمام اعلایم هیجانی را به او نشان میدهد و این تازه شروع ماجراییست که یک سرش میرسد به خانهای عجیب و قدیمی که بیست سال متروکه بوده و یک سر دیگرش هم میرسد به راز سربهمهر خاندان راد …!
خلاصه کتاب:
شاید رویا… رویایی که باید به واقعیت می پیوست... دیگر هیچ از دنیا نمی خواست… همین…! همین که یک دستش توی حلقه ی موهای او باشد و یک دستش دور کمر او و دست جسورش روی چال گونه اش...
خلاصه کتاب:
این رمانی است پر از عاشقی عشق های مختلف، آدمای مختلف، با خصوصیات اخلاقی مختلف... اما... همه ی شخصیت های این داستان تو یه چیز مشترکند... همه عاشق اند... پشت این چشم ها ابر ها درگیرند و من کنار خنده هایت می مانم…
خلاصه کتاب:
غمزه دختری که برای از ارث محروم نشدن پدرش قبول میکنه با کسی که پدر بزرگش شرط میکنه ازدواج کنه وبعد هم برای مدتی ایرانو ترک کنه درحالی که از بچگی عاشق دیاکو بوده و برای اینکه دیاکو باهاش بازی کنه بهش اجازه میداده که در عالم بچگی اونو لمس کنه بااین حال هنوز هم عاشق دیاکوست اما نمیخواد قبول کنه چون با این که حتی شوهرشو تاحالا ندیده فکر میکنه بودن با مرد دیگه ای گناهه و این که وقتی فقط ۱۳سالش بوده دیاکو غیبش میزنه الان هردو دوباره برگشتن دیاکو هنوزم دیوانه وار غمزه رو میخواد اما غمزه از این خواستن شونه خالی میکنه چون شوهر داره در حالی که….
خلاصه کتاب:
در حال و هوای عشق قصه انسانهای عاشقه قصه تلاش کردن برای رسیدن و رسیدن بدون تلاش کردن . قصه امید داشتن و بیم داشتن . قصه مغرور بودن در عین مهربانی ، قصه حضوری پر از آرامش ، “قصه حال و هوای ناب عشق ...”
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " عصرفارس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.