دانلود رمان جنجال از فاطمه جعفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سرگرد امیرعباسصامتی یکی از بهترینهای ستاد مبارزه با مواد مخدر به خاطر یک اتفاق تلخ که در روزهای نوجوانی شاهد بوده از نظر دیگران به یه آدم سخت و سنگی تبدیل شده. این چیزیه که همه از ظاهر امیرعباس قضاوت میکنن اما ثمینا دختری که به وسیله امیرعباس نجات پیدا میکنه نظر دیگری داره. جنجال روایتگر عشقیه که بین ثمینا و امیرعباس جریان داره.
خلاصه رمان جنجال
از ورودی بیمارستان با نشان دادن کارتش عبور کرده و ماشینش را گوشه ای پارک می کند. با قدم های محکم و پر قدرتی که بر زمین می کوبد به سمت بیمارستان می رود با دیدن دو مامور پلیس جلوی در تعجب می کند از کنارشان می گذرد. می داند ثمینا وارسته هنوز در اتاق عمل است به طبقه مورد نظر می رود وقتی از آسانسور بیرون می آید دو نفر که معلوم است مامور پلیس با لباس شخصی هستند را در راهروی منتهی به اتاق عمل می بیند. این بار دیگر نمی تواند بی تفاوت رد شود جلوی یکی از آنها می ایستد و کارتش را نشان می دهد. _ علت حضورتون اینجا چیه؟ مامور با احترام جواب می دهد.
_ متاسفم قربان اما نمیتونم جواب بدم. امیرعباس با چشم های ریز شده نگاهی به مرد می کند و تلفنش را از جیب بیرون می کشد و شماره سرهنگ مجد را می گیرد. _ کجایی امیرعباس؟ دم عمیقی می گیرد. _ بیمارستانم. _ نگفتن زخمی شدی. از دو مردی که مقابلش ایستاده بودند کمی فاصله می گیرد. _زخمی نشدم اومدم بیمارستانی که ثمینا وارسته بستریه. _ چرا؟ _ هنوز خیلی اطلاعات می خوایم که باید از بازجویی ها به دست بیاد این خانم هم شاید چیزایی برای گفتن داشته باشه که به دردمون بخوره اون به من گفت محموله قراره از مرز رد بشه… بعد از مکثی کوتاه ادامه می دهد.
_ الان که اومدم بیمارستان می بینم مامورایی به غیر از نیروهای ستاد اینجا هستن علتش چیه؟ _ ثمینا وارسته تحت نظرِ یعنی به احتمال زیاد این پرونده دست تو نخواهد بود. اخم درهم می کشد. برای چی تحت نظرِ؟ _ به جرم سرقت اطلاعات و فرمول های مهم یک داروی خاص که ارزش ملی داره ازش شکایت شده. چشم ریز می کند. _ شاکی پرونده کیه؟ _ استادش ناصر پور صالح. _سرهنگ من به این پرونده رسیدگی میکنم این آدما از هرجا که اومدن باید زودتر برن. _امیرعباس بهتره صبر کنی چون… امیرعباس میان حرف سرهنگ میپرد:چون چی سرهنگ؟میدونی من تو کارم با کسی شوخی ندارم..