عصرفارس رمان
عصرفارس رمان
دانلود رمان دل من دل تو rain_girl80

دانلود رمان دل من دل تو rain_girl80 رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دل من دل تو از rain_girl80 با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان دختری هست به نام آرامش وقتی۱۶سالش بود از پرورشگاه فرار میکنه. بعد ۵ سال بنا بر دلایلی از خونه ای که به زور گیر آورده بود بیرونش میکنن و به خاطر اصرار دوستش میره واحد اون ها زندگی میکنه. و توی یک عطر فروشی کار می کرده… عاقبت قاچاقچی بودن رئیسش و نارفیق شدن تنها رفیقش باعث میشه کلی اتفاق از جمله عاشقی توی زندگی و…

خلاصه رمان دل من دل تو

آسانسور که وایستاد اومدم بیرون و رفتم سمت خونم در رو باز کردم و نگاهی به ساعت انداختم که نزدیک هشت و نیم بود فوری لباس کندم و سوسیس با تخم مرغم رو سرخ کردم. بدنم خسته بود اما چاره نداشتم تا که در زنگ خورد شالم رو گذاشتم روی سرم و رفتم سمت در با دیدن سایه لبخند زدم: -جانم عزیزم؟! -آرامش خانوم پاشو بیا بریم شام. -شام؟! اما من دارم شام میخورم کجا بیام؟! -داری شام میخوری؟ راستی راستی؟! ای بابا چه بد! -بیا تو یه چیزی بخور! – نه بابا الان مامان میکشتم! -بابات اومده؟ سلامم رو به شوهر خاله برسون دیگه نمیخوام تلمپ شم خونتون فقط سلامم رو برسون!

سری تکون داد و گفت: دیگه بی اجازه ی من غذا نخور! خندیدم و بلاخره رفت شامم رو خوردم و همه چیز رو مرتب کردم! یهو صدای بارون و رعد و برق اومد! نگاه به پنجره کردم ای جونم چه بارونی میاد! ولی از رعد و برق وحشت داشتم.. هیچ وقت خاطره ی تلخم با رعد و برق فراموش شدنی نبود. وای فردا جمعست؟ کیف میده خوابیدن! نیشم پت و پهن شد و پریدم توی تراس! دستام رو زیر بارون چرخوندم و حس طراوت بهم دست داد چه آرامشی… مثل اسمم آرامش! اما.. آرامشم با یه فکر از بین رفت… آرزوم بود بدونم خونوادم کین یا کی بودن! کجان یا کجا بودن چیکار میکنن…

اصلا چرا من رو تنها گذاشتن و من از ابتدای تولدم چشمم به افراد پرورشگاه بود؟! اصلا واسه ی چی من؟ چقدر سختی و یکنواختی توی زندگیم تحمل کنم.. بعضی اوقات واقعا میبُرم دیگه! خوبه سایه رو دارم واگرنه از پرورشگاه که فرار کرده بودم یک راست روانه ی تیمارستان میشدم!!! گردنم رو مالیدم و رفتم مثال بخوابم خیلی سرد بود یه لباس گرم پوشیدم و دراز کشیدم روی تخت… پتو رو کشیـدم روی خودم و پلکام رو هم روی هم گذاشتم و کم کم خوابم برد… با افتادن نور توی صورتم اخمام رو کشیدم توی هم و بالشت رو گرفتم جلوی صورتم.. آخ آخ شکمم میخاره! پوفی کردم و یکی از چشمام رو باز کردم…

دانلود رمان دل من دل تو rain_girl80 رایگان pdf بدون سانسور

  • مدیر
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان انتخاب کن کودکت یا معشوقه ات آرام pdf دانلود رمان بوسه های خون آشام (جلد اول) ایلین شریدر pdf دانلود رمان مگه من دل ندارم شیرین یعقوبی pdf دانلود رمان شعله های آتش شیوا الماسی pdf دانلود رمان نفرین تو طاهره خطایی pdf دانلود رمان فایتر اکرم حسین زاده   pdf دانلود رمان برف جنوب زهرا بهاروند pdf دانلود رمان فردا بدون من نیلوفر لاری pdf دانلود رمان پرتقال من غزل داداش پور pdf دانلود رمان کتیبه دل s_mokhtariyan pdf دانلود رمان یار باش شقایق عفراوی pdf دانلود رمان عاشقانه ای برای پسرم تکین حمزه لو pdf دانلود رمان آینه های خونین مهنا pdf دانلود رمان سانیا پونه سعیدی و پرستو_س pdf دانلود رمان بم کنارتم م کنارتم مرضیه قنبری pdf دانلود رمان آغ یک معراج پرو یک پرنده یک معراج پرو یک پرنده عطیه خلیلی pdf دانلود رمان غیاث رایکا pdf دانلود رمان جنجال فاطمه جعفری pdf دانلود رمان تقاص هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان آوه ه مریم السادات نیکنام pdf دانلود رمان دواج مجدد دواج مجدد مهربانو pdf دانلود رمان نیمه شب اتفاق افتاد عسل طاهری pdf دانلود رمان سرمدگی (جلد دوم) دگی (جلد دوم) ریچل مید pdf دانلود رمان تو مال منی هانیه_ف_بابایی pdf دانلود رمان پروژه آخرین جاسوس (دو جلدِ کامل) فریده صباغی pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 174 نوشته
  • 0 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " عصرفارس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.