عصرفارس رمان
عصرفارس رمان
دانلود رمان زمهریر هور معصومه آبی

دانلود رمان زمهریر هور معصومه آبی pdf بدون سانسور

دانلود رمان زمهریر هور از معصومه آبی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

یخبندان هیچگاه پایان نخواهد پذیرفت وقتی خودت زمستان باشی ! آخرین فصلِ سال را هیچ پایانی نیست… رنگِ خون چون یاقوتی می درخشد وقتی بر سپیدی برف جاری شود. خون می خواهد برایِ پایانِ زمهریرِ وجودش… ماکان مردی است پر از خشم، پر از سرما. قسم خورده تا دستِ لرزان و دلِ یخ زده اش آرام نگیرد مگر زمانی که طعمِ خون را زیرِ زبانش حس کند… آنقدر قساوت دیده که خود، قلبش را به دست گرفته و تقدیمِ زمستان کرده است… زمهریرِ هور: خورشید یخ زده، جهنمِ سردِ خورشید، جایی که سرمایِ وحشتناک پایانیِ ندارد. پایانِ همه چیز.

خلاصه رمان زمهریر هور

باز هم شبی دیگر و باز هم چشمانِ بی خوابِ ماکان . با وجودِ تمام موارد و موانع امنیتی که برای خانه تدارک دیده بود اما هنوز نگرانی داشت . کم ندیده بود از آنها که بداند می توانند از این چند موردِ ناچیز به آسانی عبور کنند . پس کنارِ پنجره ایستاده و به سیاهیِ شب چشم دوخته بود.کُلتِ مشکی رنگش بر لبه ی پنجره در نورِ چراغ مهتابی معصومانه می درخشید، انگار نه انگار که با همان اسلحه می شد جانِ انسانی را گرفت. حالا خانه روشن بود. دیگر رسما ورودشان به آنجا اعلام شده و همه از حضورشان اطلاع داشتند.

تا آنجا که می توانستند سعی می کردند یک خانواده ی معمولی به نظر برسند. هر چند خانه در یکی از محله های قدیمی بود و اکثر همسایه هایشان هم به همان اندازه قدیمی و ریشه دار. از همان هایی که اصالتشان را داد می زنند و به آن فخر می فروشند. پس امکانِ اینکه کسی بخواهد در کارشان کنجکاوی کند، کم به نظر می رسید. دستی رویِ شانه اش نشست: – ماکان ؟! بیداری هنوز ؟! چشمِ ماکان خیره ی الکس بود که پنجه ی پایش را لیس می زد. حامی کنارش ایستاد و دستی به صورت کشید: – ساعت از چهار

هم گذشته. ماکان سر تکان داد : – الکس بیخوابه. حامی خنده ی گیجی کرد: -چون سگِت بیخوابه تو هم باید بیدار بمونی !؟! نگاهِ خسته ی ماکان سمتِ او چرخید. چشمانش در هاله ای از خون فرو رفته بودند: – بیقراریش منو هم بیقرار میکنه. یه چیزی حیوون رو تا الان بیدار نگه داشته.وگرنه مثه راکی و کامرون الان تو لونه اش بود. نمیخوام بخوابم و فردا صبح تو خونِ خودم خفه شده باشم. حامی خندید و سری تکان داد: بی خیال پسر. داریوش تو اتاقِ مانیتورینگِ. تمامِ خونه دزگیر نصب شده، درِ ورودی رمز داره…

دانلود رمان زمهریر هور معصومه آبی pdf بدون سانسور

  • مدیر
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان انتخاب کن کودکت یا معشوقه ات آرام pdf دانلود رمان بوسه های خون آشام (جلد اول) ایلین شریدر pdf دانلود رمان مگه من دل ندارم شیرین یعقوبی pdf دانلود رمان شعله های آتش شیوا الماسی pdf دانلود رمان نفرین تو طاهره خطایی pdf دانلود رمان فایتر اکرم حسین زاده   pdf دانلود رمان برف جنوب زهرا بهاروند pdf دانلود رمان فردا بدون من نیلوفر لاری pdf دانلود رمان پرتقال من غزل داداش پور pdf دانلود رمان کتیبه دل s_mokhtariyan pdf دانلود رمان یار باش شقایق عفراوی pdf دانلود رمان عاشقانه ای برای پسرم تکین حمزه لو pdf دانلود رمان آینه های خونین مهنا pdf دانلود رمان سانیا پونه سعیدی و پرستو_س pdf دانلود رمان بم کنارتم م کنارتم مرضیه قنبری pdf دانلود رمان آغ یک معراج پرو یک پرنده یک معراج پرو یک پرنده عطیه خلیلی pdf دانلود رمان غیاث رایکا pdf دانلود رمان جنجال فاطمه جعفری pdf دانلود رمان تقاص هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان آوه ه مریم السادات نیکنام pdf دانلود رمان دواج مجدد دواج مجدد مهربانو pdf دانلود رمان نیمه شب اتفاق افتاد عسل طاهری pdf دانلود رمان سرمدگی (جلد دوم) دگی (جلد دوم) ریچل مید pdf دانلود رمان تو مال منی هانیه_ف_بابایی pdf دانلود رمان پروژه آخرین جاسوس (دو جلدِ کامل) فریده صباغی pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 174 نوشته
  • 0 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " عصرفارس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.