عصرفارس رمان
عصرفارس رمان
دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) نرگس نعمت زاده

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) نرگس نعمت زاده بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) از نرگس نعمت زاده با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

“درباره ی سه دوست به اسم های بهار، نهال و نیلوفر که در دوران دانشجویی به سر می برن. این سه دوست، سر لجبازی با هم، به سفری می رن که واسشون گرون تموم میشه. اونا پا به یه خونه ی نفرین شده می ذارن و باعث میشه مسیر زندگیشون تغییر کنه… در همین حین، دو برادر به نام های هیراد و آراد هم مجبور میشن به اون ویلا برن و…

خلاصه رمان سفر بی پایان

یه روز کامل طول کشید تا تونستم مقدمه چینی کنم و به مامانم بگم باید برم اردوی درسی توی شمال. به زور و خیلی نامحسوس از بابام شنیدم که اون ویلا توی یکی از روستاهای گرگانه. دیگه وارد جزئیات نشدم. به قول نفس مگه چند تا ویلای متروکه اونجا هست؟! کل روز رو از استرس تو خونه قدم زدم و هزار جور فکر و خیال کردم. هی خودمو لعنت می کردم که چرا اصلا بهشون گفتم. هم عذاب وجدان داشتم که به مامان بابام دروغ گفتم، هم اینکه می ترسیدم بریم اونجا و واقعا اتفاقی واسمون بیفته. اگه تمام چیزایی که شنیدم راست باشه رفتنمون به صلاح نبود. اما چون حرف زده بودم

باید پاش وایمیسادم. شب به نفس و نیلوفر زنگ زدم. اونا هم خانوادشون رو راضی کرده بودن. مادر نفس و پدرش خیلی زود موافقت می کردن. کلا خیلی روی رفت و آمد های نفس حساسیت نشون نمی دادن. اما مادر نیلوفر یکم حساس بود و سخت راضی می شد. پدر مادر من هم با کلی سفارش و آمار گرفتن اجازه می دادن برم… خیر سرمون ۲۴سالمون بود اما بازم همه چی مون ریز به ریز کنترل می شد. هرچند پدر و مادرن و حق دارن. شب با کلی دعا و صلوات دلمو آروم کردم و بعد از یک ساعت و نیم این پهلو و اون پهلو شدن خوابم برد. قرار بود هفت صبح نیلوفر بیاد دنبالمون و راهی شیم…

نمی دونم از اضطراب بود یا چی که شیش صبح خودکار بیدار شدم. با حوصله دست و روم رو شستم و حاضر شدم. بابامم همون موقع ها بیدار می شد و می رفت سر کار. مامانمم به هوای من بیدار شد. خودش کامل صبحونم رو آماده کرد. بابام وقتی میز صبحونه رو دید گفت: خداروشکر یه بار به بهونه ی بهار ما میز صبحونه رو دیدیم. مامانم با اعتراض گفت: عه مسعود؟! مگه خودت نگفتی دیگه نمی خواد صبح ها بلند شی؟ من با همکارام صبحونه می خورم؟ بابام خندید و گفت: خانوم شوخی می کنم. شما که تاج سری. منم دیدم جوشون عاشقانس تند تند دو تا لقمه چپوندم تو دهنم و بلند شدم…

دانلود رمان سفر بی پایان (جلد اول) نرگس نعمت زاده بدون دستکاری و سانسور

  • مدیر
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان شعله های سوزان مریم پیروند pdf دانلود رمان قرص آرامبخش (جلد دوم) دریا دلنو دریا دلنو pdf دانلود رمان بی هیچ دردان سامان شکیبا pdf دانلود رمان بگشت به خوشبختی گشت به خوشبختی فهیمه رحیمی pdf دانلود رمان مه آلود الن الن دادخواه pdf دانلود رمان شکلات تلخ هما پور اصفهانی pdf دانلود رمان فارق التحصیل samira pdf دانلود رمان پای دردها مانده ام دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی pdf دانلود رمان تا کجا با منی رفیق فاطمه پور وکیلی pdf دانلود رمان جانا مطهره حیدری pdf دانلود رمان در دست تعمیر هانیه عصمتی pdf دانلود رمان پسران بد (جلد اول) sober pdf دانلود رمان آن دیگری مریم حسینی pdf دانلود رمان حس کبود روشا pdf دانلود رمان شیطان جذاب سارا کیت pdf دانلود رمان رسم ممنوعه زهرا pdf دانلود رمان فرش قرمز هاله بخت یار pdf دانلود رمان گذشته ام را یاد برد اعظم فهیمی pdf دانلود رمان مغلوب شیطان فاطمه علوی pdf دانلود رمان سالوادور مارال_میم pdf دانلود رمان خیمه شب بی ی مرجان فریدی pdf دانلود رمان برده کوچک من دریا pdf دانلود رمان عشق و احساس من (جلد اول) فرشته تات شهدوست pdf دانلود رمان دیواری به ضخامت سکوت بهار محمدی pdf دانلود رمان گلوگاه هانیه وطن خواه pdf
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 223 نوشته
  • 0 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " عصرفارس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.