دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آیکان، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد. در این راه رازهایی بر ملا می شود و در آتش انتقام آیکان، فرین، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی می شود. رمان لهیب انتقام، عشق و نفرت را به تصویر می کشد.
خلاصه رمان لهیب
صبح با صدای زنگ موبایل چشمانش را باز کرد کمی روی تخت کش آمد. بلند شد و دستی به صورتش کشید و به سمت حمام رفت و بعد از دوش آماده شد. کرم ضد آفتابش را به صورتش زد، کمی ریمیل به چشم هایش زد تا مژه های بورش رنگ دار شود کلا بجز مجالس جشن اهل آرایش نبود بدون آرایش هم در چشم بود برای همین بیشتر اوقات ساده بود. ست کت و شلوار رسمی اش را که به رنگ آبی آسمانی بود را با روسری آبرنگی که تنالیته رنگ های آبی را داشت را تن کرد و در آینه خود را برانداز کرد قد کت معمول بود و اندامش را به زیبایی نشان می داد.
از اتاق خارج شد به سمت آشپزخانه رفت.پدر و مادرش را دید که در حال خوردن صبحانه بودند با لبخند جلو رفت و سلام داد: سلام صبح بخیر. _سلام مادر صبحت بخیر بیا بشین مهری برات چای بریزه. پدرش هم جواب سلامش را داد، صندلی را عقب کشید و نشست، حافظ فنجانش را روی میز گذاشت و تسبیحش را دست گرفت و روبه فرین کرد: کارا خوب پیش میره؟ کم و کسری نداری؟ فرین کره را روی نان کشید و به پدرش نگاه کرد. _ممنون همه چیز خوبه.. _خداروشکر درستم تموم شد و خدا رو شکر کار و بارتم رونق گرفت تورال، دیگه باید آروم
آروم جهازشو جمع کنی. فرین به ضرب سرش را بالا آورد و به سرفه افتاد که تورال چند ضربه پشتش زد. _فداش بشم دخترم خجالت کشید بیا یکم چایی بخور مادر… فرین با دست فنجان را پس زد: جها…ز برای چی؟ من… من تازه به خودم اومدم و جایگاهمو پیدا کردم بابا. _خوب مبارکت باشه بابا جان کسی هم مخالف نیست دیگه ۲۴ سالت شده دیگه باید در خونمون زده بشه خوبیت نداره دختر تا این سن خونه باباش باشه این جا همیشه خونته دخترم ولی دیگه وقت سرو سامون گرفتنته. دیروز، آقای کیانی بهم زنگ زد و راجع به تو و پسرش صحبت کرد…